صدایش زلالی آب است
هنگام که قطره قطره بر سنگ می چکد
در دوردست جنگل های خاموش
آنجا که آرامش است و بس
خیالش نیلوفری است
شکفته از خروش جویبارهای جاری
در معبدی دور
آنجا که به رویا می نشیند
بوسه هایش گل های سرخ است
نشسته
در غروب های وسیع باغ های در بسته ایرانی
آنجا که آرامش
به خواب فرو می غلتد
سارا تیسدل
ترجمه روشنا
اصل شعر را در اینجا ببینید
http://oldpoetry.com/poetry/12204
Labels: ترجمه