دیلماج
چه چیز سخت تر از گفتن از خود است!
Friday, August 27, 2004
ترجمه قسمت اول مصاحبه با شیرین نشاط
مصاحبه با شیرین نشاط، عکاس و فیلمساز ایرانی

شیرین نشاط عکاس و قیلمساز متولد ایران سرزمین مادری خود را در سال 1974 برای کار در امریکا ترک کرد واکنون پس از بازپرسی وحشتباری که شش سال پیش در سفر آخر خود به ایران از سر گذراند علیرغم بی میلی اش عنوان "هنرمند در تبعید" را پذیرفته است
شش سال پس از آنکه وی سرزمین خود را که تحت کنترل شاه و از نظر سیاسی متمایل به غرب بود ترک کرد طی انقلابی رژیم شاهنشاهی منقرض شد و اکنون کشور وی به کشوری اسلامی تبدیل شده است.

امروزه در این کشور بنیاد گرایان اسلامی سلطه قدرت را در دست دارندو زنان مجبورند مقنعه سر کنند .ایران سرزمینی است که وی به آن عشق می ورزد اما زندگی کردن در آن را دشوار می بیند .بنابراین نیویورک را برای زندگی انتخاب کرده است و با جامعه ای از هنرمندان روشنفکر و پیش رو در ارتباط است. هنرمندانی چون فیلیپ گلاس که آهنگ "مناسک مکاشفه در گذار مرگ" او در کار های نشاط تاثیر گذار بوده است.

عکس های او در نمایشگاه عکس "زنان خدا" که در اوایل دهه نود برگزار شد تصاویری را شکار کرده بود که در نگاه اول یکسان به نظر می آمدند اما در واقع متمایز بودند."زنان پوشیده که اغلب بسیار زیبا بودند و تفنگی در دست داشتند.

شناخت او از ارتباطش با اسلام و ایران وی را به سمت ساخت مجموعه ای از فیلمهای ویدیویی منحصر به فردی کشانیدکه دیالوگ نداشتند و تصویر سازی های فراموش ناشدنی شان توجه مجامع بین المللی را بر انگیخت.متاسفانه"آخرین کلام" در میان سه فیلم از فیلم های او که آماده نمایش در"گالری هنرهای اوکلند" است و قرار است چهارشنبه بیست و پنجم اوت به نمایش در آیند گنجانده نشده است. در این فیلم می بینیم که زنی ازاتاق بازرسی ارعاب انگیز مردان فرار می کند. فراری که اساسی سیاسی دارد و در اوج شاعرانگی قرار دارد.



و حالا در اواخر دهه چهل زندگی اش شیرین نشاط نو آوری های دیگری داردوی از رمان پیچیده و استعاری "شهرنوش پارسی پور" با نام "زنان بدون مردان" فیلمی می سازد که از نظر زمانبندی مثل فیلم های معمول سینما است. قسمت اول این فیلم با عنوان"طوبا" به پایان رسیده است که در نمایشگاه "اوکلند"به نمایش در خواهد آمد.در این قسمت می بینیم که :انبوهی از مردان سیاه پوش در سرزمینی لم یزرع به زنی که در کنار درخت دانایی ایستاده است بر خورد می کنند.

تلفن زنگ می زند . حتما آن سوی خط کسی است که بالاخره توانسته او را در خانه پیدا کند. هر از چند گاه صدای پارس سگی از حیاط پشتی شنیده می شود.

س: این روزها به چه کاری مشغولید؟سرتان خیلی شلوغ است؟
ج:خیلی زیاد. در حال نوشتن متنی هستم و سعی می کنم متن کتابی را برای یک فیلم بلند بازنویسی نمایم.

س:کتاب"زنان بدون مردان "شهرنوش پارسی پور؟
ج:بله.راستش را بخواهید یک بخش از آن را به فیلم تبدبل کرده ام.چرا که این کتاب شامل مجموعه داستان هایی مشابه و مستقلی است و من یکی از آنها را به فیلم در آورده ام و در حال بازنویسی بقیه هستم.
چند هفته گذشته را در منطقه ای خارج از شهرو در تنهایی سپری کرده ام و روی این متنها کار کرده ام.

س:فکر می کنم تنظیم این کتاب برای فیلم کار سختی باشد.آیا کار تنظیم فیلمنامه را به تنهایی انجام می دهید؟
ج:بله.نه تنها تنظیم آن سخت است بلکه نوشتن آن نیز کار سختی است چون که من نویسنده نیستم.بنابراین این تجربه،تجربه بسیارلذت بخشی است و خیلی چیزها به من می آموزد.کسانی هستند که به من کمک می کنند،نویسنده کتاب و همینطور چند نفر دیگر.اما کار اصلی را خود من انجام می دهم اگر چه در هنگام ضرورت از کمک و راهنمایی آنان استفاده می کنم.

س:شما سیری طبیعی را در کارهای خود طی کرده اید.از عکاسی شروع کردید بعد آن فیلم های ویدویی خاطره
انگیز را ساختید بعد از آن شاهد فیلم هایی داستانی از شما بودیم و حالا به فیلم بلند رو آورده اید.
بله وقتی به خودم و کارهایم نگاه می کنم هنرمند خستگی ناپذیری را می بینم که روی هیچ چیزی زیاد متوقف نمی شود . هر بارکه رسانه ای را انتخاب می کنم پس از مدتی کار کردن با آن از آن خسته می شوم و دلم می خواهد چیز دیگری را امتحان کنم.این به آن معنا نیست که دیگر هیچ وقت به قبلی ها بر نمی گردم اما دلم نمی خواهد تا آخر عمرم به یکی از آنها وفادار بمانم. مثال بارزش هم عکس هایم در "زنان خدا" خداست که بسیار منحصر به فرد ارزیابی شد.. اما در ساختن کارهای ویدویی ام به طور کامل از عکاسی رو برگرداندم چون احساس کردم که همه می خواهند مرا در این قالب بگنجانند. بعد از ساختن کارهای ویدیویی فورا به سراغ فیلم های داستانی رفتم و بعد از این فیلم ها به سمت ساختن فیلم های بلند کشیده شدم. اگر چه گفته می شود که فیلمساز محتاطی هستم با این وجود تا کنون ده فیلم در پرونده کارم دارم که نه تای آنها را به تنهایی ساخته ام.ولی به نظر می رسد که همه چیز سیر طبیعی خودش را طی کرده است که تا حدی متاثر از شخصیت خودم است.

س:اما مخاطبان فیلم های بلند ومجموعه عکس هر کدام انتظارات خاص خاص خود را دارند.ج:

ج:بله.میدانم. و فکر می کنم بزرگترین دغدغه ام نیز همین باشد.انتخاب رسانه ای جدید به معنای انتخاب مخاطبان جدید نیز هم هست. و این مخاطبان جدید انتظارات خاص خود را دارند. و من به عنوان فیلمساز باید بدانم که برای بر آورده کردن این انتظارات در هر کار چقدر از تصویر استفاده کنم چه مقدار از کار راانتزاعی کار کنم چقدر به مخاطبم اطلاعات بدهم چقدر برایش قصه بگویم.مسئله دیگرپیشینه هنر و سینماست که باید در نظر گرفته شود.گفته می شود که من در سینما و هنر از الگوی خاصی پیروی نمی کنم بنا براین سعی می کنم در هر کاری که پیش می گیرم راه خودم را کشف کنم و بالاترین حد تعادل در هنر و سینما برسم. به همین دلیل است که دو سال و نیم است که روی این نمایشنامه کار می کنم و وقتی هم که آن را تمام کنم باز هم دو سال دیگر کار می خواهد تا برای ساختن فیلم آماده شود.(می خندد) ساختن فیلمی مثل این فیلم برای آدمی مثل من کار آسانی نیست. چیز های زیادی است که باید انجام شود.

س: در این فیلم هم همچنان با نگاه یک عکاس مواجه خواهیم بود.؟نگاهی که 15 یا 20 سال پیش در کارهای خود داشتید، مثلا رعایت نسبت نمایش آسمان به زمین در فیلم . در فیلم های بلندتان هم همچنان به خلق تصاویر واحد تاثیر گذار وفادار خواهید ماند؟
ج: بله وقتی.داستان اول فیلم را که در مورد یکی از زنان بود ساختم دیدم که این کار خیلی شبیه بقیه کارهایم است و همه تصاویرآن در قالب های عکاسی قرار دارند.و این اتفاق تصادفی نبود.همه چیز به دقت ساخته شده است و دارای خصوصیات داستان گویی خود است که نشان می دهد تاکید من بر روی تصویر است نه گفتار.. شیوه داستان گویی من همیشه با شیوه های رایج در فیلم ها فرق داشته است، بنابراین باید در این کار به خودم اتکا کنم ضمن اینکه باید حواسم جمع قصه باشدو مطمئن باشم که همه چیز سیر رو به جلوی خود را طی می کند اگر چه از سیری خطی و قراردادی پیروی نمی نماید. حالا پس از ساختن اولین داستان می توانم به شما بگویم که این کار خیلی نزدیک به کارهایی است که معمولا انجام می دهم.

س:تا آنجایی که فیلم هایتان را دیده ام ( که شامل تک گویی، توبا، گذر و آخرین کلام می شود) به نظرم می آید که از "گذر" به " آخرین کلام" شاهد یک تحول در کار شما هستیم کار آخرتان کاری کاملا متمایز بود که از موسیقی و کلام بهره می گرفت. به گذشته کار یتان که نگاه می کنید می توانید بگویید این تغییر رویه از کجا شروع شد؟
ج:دو گرایش موازی هم در من وجود دارد در یک سو گرایش من به ساختن کارهای سیاسی است و در سوی دیگر میلم به ساختن کارهای کاملا فلسفی قرار دارد . خود را فردی می دا نم که بین این دو گرایش در نوسان است چرا که زندگی ام تحت الشعاع سیاست قرارگرفته است.اما به عنوان یک انسان علایق خودم را دارم که شامل شعر و فلسفه می شود. بنابراین وقتی تمی را انتخاب میکنم برای این انتخاب خود دلیل خاصی دارم.
برا ی مثال مو ضوع "گذر " مرگ بود چرا که در آن زمان موضوع مرگ خیلی ذهنم را به خود مشغول کرده بود و این به آن دلیل بود که در آن موقع کسان زیادی را را از دست داده بودم، . و نمی توانستم چیزی غیر از آن بسازم اگر چه این فیلم از ته مایه های فرهنگی و اجتماعی برخوردار است اما فیلمی صرفا سیاسی نیست اما "آخرین کلام" را به دلیل یک تعارض مستقیم با دولتم و این واقعیت که اجازه بازگشت به ایران را ندارم و همچنین به دلیل تجربه بازپرسی ای که در آنجا از سر گذراندم ساختم.
بسیاری از هنرمندان از جمله نویسنده ای که من روی داستانهایش کار می کنم سالهای زیادی را به خاطر کتاب هایشان در زندان سپری کرده اندو تجربه های این چنینی داشته اند.بنابراین وقتی هنر و خلاقیت کسی به عنوان جرم تلقی می شود رابطه آن فرد با سرزمین مادری اش جور دیگری معنا می یابد. برای اینکه با خاطره این تجربه کنار بیایم باید بروم و با آن کسانی که این مسایل را برایم ایجاد کرده اند روبه رو شوم. و این مطلب تنها در مورد من صدق نمی کند بلکه در مورد همه آنهایی که از کشورشان به دلیل نبود آزادی بیان دور افتاده اندصادق است.

قسمت دوم این مصاحبه رابه زودی وطی چند روز آینده خواهید خواند.

Labels: