دیلماج
چه چیز سخت تر از گفتن از خود است!
Monday, February 14, 2005
مشاهدات برفی 3
دوشنبه 26 بهمن ماه
امروز هوا آفتابی است .برف ها زلال زلال آب می شوند .تماشایی بود اگر غصه نبود .سر و صدای بچه ها از کوچه می آید.رفتم یک نامه پست کنم پرسیدم چند روزه می رسد گفت شرایط را که می دانید خانم.گفتم بله!
دیشب برنامه گفت و کوی خبری ادامه بحث شب قبل درباره بحران برف را داشت .رئیس بخش گاز شرکت نفت و نماینده مردم رشت در مجلس آقای صادق زاده مهمانان این برنامه بودند.استاندار گیلان هم مهمان تلفنی برنامه.بخش عمده برنامه تبدیل به یک تصفیه حساب شخصی شده بود آقای صادق زاده تا توانستد در عدم مسئولیت پذیری آقای استاندار و مدیران اجرایی گیلان حرف زدند.از جمله اینکه چرا آقای استاندار در روز شروع بارندگی گفتند که 95 درصد مسائل حل است، چرا ستاد بحران دیر تشکیل شده است که آقای استاندار این مطلب را رد کردند.یا اینکه چرا در مرکز بارندگی کشور هنوز 24 ساعت از شروع بحران نگذشته بیمارستان آریا با پیام های رادیویی درخواست آب کرده است.چرا از همان روز اول بارش برف راه ها و معابر برف روبی نشده است تا شاهد این وضع نباشیم؟پر واضح است که آقای استاندار تک تک این موارد را یا رد کرده یا برایشان دلیل آوردند.آقای صادق زاده که چهره شان از زمین تا آسمان با آن عکس های دختر کش پوستر های انتخاباتی شان فرق می کند نیز سر انجام به این نتیجه رسیدند که خیلی آقای استاندار را دوست دارند و مطمئن نیستند که آقای استاندار گفته باشند 95 درصد شاید گفته اند 80 درصد.آقایی از کرج زنگ زد و گفت که از تاریخ 26 آذر مرتب گاز منزل شان قطع می شود و وقتی به شرکت گاز مراجعه می کنند جواب می شنوند که چون در انتهای خطید با این مشکل مواجه اید آقای مسئول هم در کمال خونسردی فرمودند بله همین طور است .مجری پرسید کی این مشکل حل می شود ، فرمودند فعلا بودجه نداریم.به همین راحتی.در ادامه برنامه با آقای مقیمی معاون عمرانی وزارت کشور تماس گرفته شد ایشان که در راه بازگشت از گیلان و در کویین بودند و مرتبا هم این مسئله و بی خوابی چند روزه خود و مسئولان اجرایی منطقه را یادآورمی شدند گفتند که کمک رسانی در شهر رشت به نحو مطلوبی در جریان است و وقتی درباره وضعیت مردم شهرها و روستاهای اطراف پرسیده شد گفتند امروز فقط توانستیم با چرخبال به این مناطق کمک رسانی کنیم از فردا برای پاکسازی راه ها اقدام خواهیم کرد.این مسئولان جوری از مردم شهر ها و روستاها حرف می زنند که انگار مثلا رشتی ها آدم ترند .یک جور تبعیض جغرافیایی. کسانی که ارتفاعات دیلمان را می شناسند یا وضعیت روستاهای گرفتار در برف را می دانند می توانند عمق فاجعه را درک کنند.آقا جان شش روز هفت روز در دیلمان و شکورات و کیسم وچهارده و سده و کرباسده بودن و در برف بودن می دانید یعنی چه؟یکی به داد آن مردم بی چاره برسد.مگرخون ما رنگین تر بود؟یعنی چی الویت بندی شهری دهاتی؟
از خلال صحبت های آقای مقیمی معلوم شد که از این ماشین های راه بازکن فعال فقط یکی شان برف روب است که آن هم از استان اردبیل آمده بقیه لودر و بولدوزر است که قاعدتا برای کارهای دیگر ساخته شده اند .
با معاون سلامت وزارت بهداشت هم صحبت شد که گفتند آب آشامیدنی را بجوشانید و بخورید ونسبت به بیماری های انگلی ناشی از آشامیدن برف آب شده هشدار دادند.مجری در مورد زنان بارداری که در این چند روزه زایمان کرده اند و تلفات احتمالی در این زمینه پرسید که فرمودند به علت بسته بودن راه ها هیچ خبری ندارند.
مجری برنامه از خرابی 206 مدرسه و اینکه اماکن عمومی باید مستحکم تر باشند صحبت کرد.از قرارتا کنون 10 تا 12 هزار واحد ساختمانی تخریب شده یا آسیب دیده اند.نمی دانم به این طفلکی هایی که خانه زندگی شان را از دست داده اند وامی چیزی پرداخت می کنند یا نه؟استخر شنای فرهنگیان، دو سه تا از سالن های ورزشگاه عضدی و یک سالن کشتی از جمله مکان هایی است که سقف شان فرو ریخته است.راستی در این چند روزه تنها کسی که از مردم عذر خواهی کرد البته آن هم مشروط آقای مهدی زاده رییس آب و فاضلاب استان بود که گفت اگر چه ما قصوری نداشتیم اما چون مردمی که با مشکل مواجه شدند مشترکین ما بودند از آن ها معذرت می خواهم.
هیچ کس تقصیر نداشت آقای مهدی زاده،همه ما مقصریم.
Sunday, February 13, 2005
مشاهدات برفی2
بعد از یک ساعت راهپیمایی ،بخوانید برف پیمایی، و ماشین سواری به خانه مامانی رسیدم.مسیری را که موقع رفت سواره رفته بودم پیاده آمدم و مسیری را که پیاده ،سواره برگشتم.سرمای هوا استخوان سوز است.تک و توک تاکسی در شهر دور می زد نمی دانم کرایه شان را چقدر گران کرده اند اما هر چه هست اکثر مردم یا پیاده در راهند یا از سرویس های رایگان شرکت واحد استفاده می کنند.یک آقایی ده دوازده بسته نان لواش ده تایی را که قیمتش در حالت عادی 100 تومن است 300 تومن می فروخت .ساعت 8:30 به خانه رسیدم .موقع اخبار شبکه "باران"گیلان.گوینده خبر، داشت با آقای مطلق فرماندار آستانه صحبت می کرد.آقای فرماندار از اینکه بالاخره بعد از شش روز صدا و سیما به یاد این شهر افتاده است تشکر کرد .حدسم درست بود.هر چه باشد، شهر رشت بیشتر در معرض دید است .وباید بیشتر به آن رسید.این از حرف های آقای مطلق کاملا پیدا بود مرتب تاکید می کرد که هر کاری تا به حال در شهر آستانه انجام گرفته با استفاده از امکانات محدود شهری بوده و از هیچ جای دیگر کمکی دریافت نکرده اند.بعد از شش روز تازه امروز و آن هم تنها 35 درصد شهر برق دارنداکثر روستاها در محاصره برف قرار دارند امروز تعدادی از نانوایی ها با استفاده از ژنراتورهای هیئت های عزاداری محرم شروع به پخت نان کرده اند و در طی چند روز قبل نان این شهر از بندر کیاهشهر که از مناطق وابسته به آستانه است و دو روز است که برق دارد تامین می شده است.آقای فرماندار که بسیار گلایه آمیز صحبت می کردند از صاحبان وسایط نقلیه سنگین و امدادی خواستند که به کمک مردم محاصره در برف بیایند و گفتند بعد از پایان بحران مبلغ قراداد همه آن ها پرداخت خواهد شد. ایشان همچنین ثانیه ها را در نجات افراد مجروح و گرفتار در برف مهم دانستند از جمله روستاهای گرفتار در برف از" کیسم" نام بردند.این دهستان بسیار زیبا در فاصله ده کیلومتری آستانه قرار دارد و محصولات چای ، بادام زمینی و برنج آن بسیار مرغوب است.اما بیش از این ها کیسم مرا به یاد " ببرهای عاشق دیلمان "می اندازد.این دهستان روزگاری جان پناه مبارزان سیاهکل بوده است.اکنون مردم کیسم جان در خطر اند.

فرماندار لاهیجان از وضعیت این شهر صحبت می کند.برمی گردم....

80 درصد برق لاهیجان تامین است اما آب تمام مناطق این شهر قطع است.منازل مسکونی ،ساختمان های اداری و عمومی بسیاری خسارت دیده یا تخریب شده اند که فعلا آمار دقیقی از آنها در دست نیست.گفتم تخریب و به یاد 206 مدرسه ویران شده و 40 هزار دانش آموز بی مدرسه افتادم.این آماری بود که آقای اسدی پرور ،مدیر کل سازمان آموزش و پرورش گیلان، در خبر ساعت هشت و نیم ارائه کردند و تاکید کردند که این آماری است که تا ساعت هفت بعد از ظهر امروز یکشنبه 25 بهمن ماه به دستشان رسیده است و مطمئنا مدارس روستایی بسیاری نیز بر اثر برف آسیب دیده یا تخریب شده اند که پس از باز گشایی راهها آمار دقیق آن ها اعلام خواهد شد.گوینده خبر شبکه گیلان از ایشان در باره وضعیت این دانش آموزان پرسیدند ،پاسخ آن بود که این دانش آموزان به مدارس جوار یا غیر انتفاعی خواهند رفت.و مدارس ما که در حال حاضر اکثرا دو شیفته اند مجبور خواهند شد در سه شیفت کار کنند.الحق که این خانم گوینده خبر هم خیلی کارش را بلد است از آن مجری های با سواد و با شعور است که حکم کیمیا را دارند در صداو سیما.هی آقای مدیر کل نمی دانست چه بگوید هی ایشان می پرسید که تکلیف این بچه ها و اولیاءشان چه می شود کجا مراجعه کنند از کی بپرسند، بروند همان مدرسه تخریب شده ببینند مدرسه جوارشان کدام است؟آن قدر پرسید که مدیر کل به ستوه آمده بعد از کلی تعریف و تمجید از صدا و سیما و قدردانی از زحمات این و آن گفتند یکشنبه 2 اسفند اطلاعیه می دهیم شما به اطلاع مردم برسانید.مدرسه ها تا پنج شنبه تعطیل اند شنبه و یکشنبه اول و دوم اسفند هم که تاسوعا و عاشورا است.می شود درست دو هفته تعطیلی.خوشبخت آینده سازان این مملکت که دو هفته ازدرس و کلاس عقب افتادندو خوشبخت معلم های آنان که معلوم نیست این عقب افتادگی ها را چطور جبران کنند.تازه این وضعیت معلمان و دانش آموزانی است که مدارس شان تخریب نشده آن طفلکی ها که لابد یک هفته از آن طرف سرگردان خواهند بود تا جا و مکان شان معلوم شود.راستی تا یادم نرفته بگویم آقای مدیر کل یادشان نرفت از خودشان قدردانی کنند و بینندگان عزیز را شیر فهم کردند که آموزش و پرورش سهم به سزایی در اسکان در راه ماندگان (منظور آن 8-5 هزار مسافر جاده تهران –رشت است.)و خانه از دست دادگان داشته است.باز شانس آوردیم یکی از این مدارس بر سر پناهجویانش خراب نشد.از کجا معلوم؟
یک برف و این همه ویرانی...
مشاهدات برفی1
چه سخت است دیدن شهری که سقف خانه هایش فرو ریخته،مغازه هایش بسته است،مردمش در به در دنبال نان می گردند،خیابان هایش پر از یخ و سرماست.چه سخت است است دیدن شهری که دوستش داری وقتی در محاصره برف است.یک هفته پیش درست یک هفته پیش یک شنبه شب آسمان رشت باریدن گرفت. غروب خانه مامانی رفته بودم تنبلی ام گرفت برگردم فردا صبحش که دوشنبه باشد خواستم برگردم دیدم آسمان بی دریغ می بارد گفتم بادا باد می مانیم غروب می رویم امانه آن غروب توانستم برگردم و نه فردا نه پس فردا و نه روزهای بعدش.ماند تا امروز.امروز هم ساعت 3:30 بعد از ظهر راه افتادم و تا به خانه خودم برسم ساعت 4:45 دقیقه بود .مسیری را که در شرایط عادی 20 دقیقه ای پیاده می آیم نیمی پیاده نیمی سواره یک ساعت و ربع طی کردم. تا شهرداری پیاده آمدم از آنجا سوار یکی از این اتوبوس های صلواتی شدم و مسیر بعدی ام را با مینی بوس شرکت واحد آمدم که کرایه اش 50 تومن بود و آقای راننده محترم به علت نداشتن پول خورد در کمال خوشرویی !75 تومن برداشت.در طول راه سه ساختمان دیدم که سقفشان فرو ریخته بود .علاوه بر آن سقف نمایشگاه مبل ظریفی ریخته بود و کلی از مبل های شکسته و درب و داغان شده اش در کنار خیابان تلنبار شده بود.سقف یک ساختمان قدیمی و زیبا که سابق بر این مدرسه بود نیز پایین آمده بود و قسمتس از شناژ و دیوارهای مدرسه تخریب شده بود .در اتوبوس آقایی با لذت وصف ناشدنی ای تعریف می کرد که سقف نمایشگاه اتوموبیل "رستگار" ریخته و کلی ماشین درب و داغان شده . دلم خیلی برای خودمان سوخت.............برق قطع شد ...من برگشتم و بعد از ریکاور(بازیافتن)این نوشته بقیه اش را می نویسم.این چند روزه قطع برق بسیار عادی است .در منطقه ماگاهی این قطعی برق به 12 تا 15 ساعت می رسید بعد یک ساعت تا دو ساعت برق داشتیم دوباره قطع می شد.کلی نگران وسایل برقی خودم بود م دیروز زنگ زدم خانه حاج خانم ،صاحب خانه مکرمه، فرمودند سه روز تمام است که برق نداریم کلی خوشحال شدم اگر قرار بود اینجا هم مثل خانه مادر خانومی برق هی قطع و وصل می شد پدر وسایل برقی ام در می آمد هیچ کدام محافظ برق ندارند.حالا که این جا هستم خیلی دلم می خواهد بروم حمام اینجا پمب آب داریم و مجبور نیستیم به آب قطره چکانی شهری چشم بدوزیم. امامی نرسم برق قطع شود آن وقت کی حال دارد در این سرما ارشمیدس بازی در بیاورد آن هم چیزی نیافته.خانه مادر جان عزیز از روز دوم بارش برف آب قطره قطره می آمد دیروز و پریروز هم که بالکل قطع بود و ما دیگ دیگ برف از حیاط می آوردیم و آب می کردیم .حالا شانس آورده ایم ویلایی است .خواهر شوهر و برادر شوهر خاله جان عزیز که در طبقات بالای (فکر می کنم سوم و چهارم) یک آپارتمان می نشینند به محض باز شدن راه رشت به غرب گیلان (که در آنجا حتی یک ذره برف هم بر زمین ننشسته است)فلنگ را بسته و تا از بی آبی نمرده فرار را به قرار ترجیح دادند.خوشبختانه وضع گاز خوب است رییس شرکت گاز و مسئول پخش فر آورده های نفتی هم هی به مردم اطمینان می دهند که با کمبود سوخت مواجه نیستیم.از حق نباید گذشت که آدم های چیز فهم و مودبی هستند.آنقدر که من تصمیم گرفته ام بدهی هایم را به شرکت گاز هر چه سریعتر بپردازم و از این به بعد اگر قرار است فیشی را پرداخت نکنم فیش آب و برق باشد،تلفن را که جرات ندارم تا بدهکار باشی زود زود قطع میکنند. راستی از آقای مهدی زاده استاد سابق خودم و رییس فعلی آب و فاضلاب گیلان هم خوشم که می آمد بیشتر خوشم آمد .بچه آقایی است .بر عکس رییس توزیع برق که نام چهار تا خیابان رشت را درست حسابی نمی شناخت و پر رو پررو به مجری شبکه گیلان گفت من دقیق اطلاع ندارم از مسئولان هر بخش بپرسید....الان برمی گردم.
تلفن بود و مادر جان آن سوی خط که خبر پیدا شدن عمه خانم محترمه را دادند و برادر زاده ای را از نگرانی نجات داده طلب مژدگانی فرمودند.ماحرا از این قرار است که عمه خانوم اینجانب ساعت 8 صبح سه شنبه تهران را به قصد مکان کاملا معلومی یعنی رشت ترک کرده و تاکنون از نامبرده اطلاعی در دست نبود اما پس ازمساعی فراوان اکنون ایشان در حالی که ادعا می کنند از گرسنگی دچار سوئ تغذیه اند(توضیح این که که عمه جان بالای 90 کیلو وزن دارند و یک بیسکوت و یک تکه نان به هیچ جایشان نمی رسد).
از قرار ،البته آن طور که تلویزیون از قول آقای استاندار اعلام کرد تمامی 8-5هزار مسافر در راه مانده نجات و اسکان داده شده اند.راه رشت به تهران هم باز شده اما تا دیشب فقط خودروهای راهداری و امدادی حق تردد داشتند و امروز نیز از مردم خواسته شد که جهت همکاری تا 48 ساعت آینده در این مسیر تردد نکنند.همین طور اعلام شد که راه مواصلاتی 144 روستا از 280 روستایی که در آن ها برف باریده بسته است.در منطقه اشکورات و دیلمان با چرخبال به مردم کمک رسانی می شود.وای خدای من سال های قبل که از این برف های 2 متری خبری نبود مردم دیلمان و اشکورات با مسدود شدن راه ها و تبعات حاصل از آن مواجه بودند حالا دیگر ببین چه می کشند .خدا کند کسی نمرده باشد .خدا کند . به خاطر خودشان و به خاطر کسانی که دوستشان دارند.خیلی سخت است فکر کنید همه ما کسی را داریم که دوستش داشته باشیم .مرگ خیلی زشت است خیلی سیاه است .من مرگ را دوست ندارم.من از مردن می ترسم ،شجاعانه اعلام می کنم از مردن می ترسم بدم می آید .امروز صبح تلویزیون اعلام کرد سقف خانه ای در کوچصفهان فرو د آمده و نه نفر از ساکنان آن جان باخته اند .ظهر که مادر این خبر را برایم گفت ناخود آگاه یاد الهه افتادم.من چهار سال کوچصفهان بوده ام الهه را می شناختم .آن ها نه نفر ند.قاشق از دستم افتاد. یادم آمد که چهار سال پیش معلم ادبیات الهه سر زنگ انشاءهر چه از او می پرسد جواب می شنود غذا ،ساندویچ..بعد که او را دفتر می آورند می فهمند سه روز تمام است بچه فقط چایی شیرین می خورد .مادر چهار سال پیش هم موقع نهار این ماجرا را برای پدر توضیح داد و آن طفلکی هم نهار نخورد و نشست گریه کرد .فردا صبح هم یک ماهی گنده و ده کیلو برنج بار من کرد که ببر برایش.اما آن برنج و ماهی غذای دو سه روز نه نفر هم نمی شد .بعد از آن چه کار کردند؟چند بار دیگر از گرسنگی غش و ضعف آورند ؟دلم می سوزد الهه.کاشکی بدانم کجایی؟کاشکی گرسنه نباشی!کاشکی سقف خانه شما آنقدر محکم باشد که سردت نشود دختر!
بروم. ساعت هفت و ربع است باید بروم خانه مامانی اینجا خوب گرم نیست .من که الهه نیستم که طاقت سرما را داشته باشم.بروم یک جای گرم و نرم...
Thursday, February 10, 2005
برف
چهار روز تمام است خانه نشین شده ایم.ارتفاع برف به دو متر رسیده است.هیچ نانوایی ای نان پخت نمی کند.
سوپرمارکت ها نان،تخم مرغ و آرد خود را تمام کرده اند.دیروز تمام روز برق نداشتیم..پشت بام همه خانه ها پر از مردهایی است که کاری را که باید شهرداری انجام دهد ،انجام می دهند؛ برف روبی
بنا به گزارش هواشناسی بارش برف امشب نیز ادامه خواهد داشت.
خلاصه برف این زمستون رشت تا اینکه آب شه آنوقت تابستونه
Wednesday, February 02, 2005
متن سخنرانی خانم وانگاری ماتایی برنده جایزه صلح نوبل
علیای حضرات
مقامات محترم سلطنتی
اعضای محترم کمیته نوبل
عالی جنابان
خانم ها و آقایان
مفتخرم که در کمال فروتنی در پیشگاه شما و جهانیان به عنوان برنده جایزه صلح نوبل سال 2004 حاضرم.
به عنوان اولین زن افریقایی برنده این جایزه به نمایندگی از مردم کشورم ومردم افریقا و البته جهانیان این جایزه را می پذیرم.در این لحظه به خصوص به زنان و دختران می اندیشم و امیدوارم که اعطای این جایزه به من انگیزه ای باشد برای آنان تا خواسته های خود را با صدایی هر چه رساتر ابراز کرده و به دنبال سهم بیشتری از رهبری جامعه باشند.همچنین به خوبی آگاهم که این افتخار موجب مباهات مردان ما از پیرگرفته تا جوان خواهد شد.به عنوان یک مادر از این که این جایزه شور و شوق زیادی در بین جوانان ایجاد کرده و باعث تشویق آنان برای دستیابی به آرمان هایشان می شود بسیار خرسندم.

اگر چه این جایزه به من اعطا شده است اما در واقع متعلق به افراد و گروه های بی شماری در سراسر جهان است که بی هیچ ادعایی برای حفظ محیط زیست ،گسترش دموکراسی،دفاع از حقوق بشر و تساوی حقوق زن و مرد تلاش می کنند .و به این طریق بذر صلح می پاشند.مطمئنم که آنان نیز از دریافت این جایزه خوشحالند.در این جا از همه کسانی که این جایزه را متعلق به خود می دانند می خواهم که از آن در پیشبرد اهداف خود و دستیابی به رسالتی که جهان بر عهده ما گذارده است استفاده کنند.

این افتخار همچنین به خانواده ،دوستان ،همراهان و حامیان من در سراسر جهان تعلق داردکه همواره ازمن پشتیبانی کرده و مایه قوت قلبم در پیشبرد کارهایم که اغلب تحت شرایط دشوار و طاقت فرسا انجام می گرفت بوده اند.هم چنین در این جا مراتب قدر شناسی خود را به مردم کنیا ابراز می دارم که امیدوار و معتقد به دست یابی به دموکراسی و محیط زیستی در خور اند.و اگر امروز من به این افتخار بزرگ نائل شده ام به دلیل حمایت و پشتیبانی آن ها است.
بسیار مفتخرم که امروز در همان جایگاهی قرار گرفته ام که پیش از من، پیشگامان بزرگ صلح افریقا همچون نلسون ماندلا ،اسقف اعظم ، اف .دی کلرک، دسموند توتو،مرحوم آلبرت لوتولی،مرحوم انور سادات ودبیر کل سازمان ملل ،کوفی انان قرار گرفته بودند.
اطمینان دارم که افریقایی ها در سراسر جهان از شنیدن این خبر خرسند اند.اما دوستان افریقایی ام؛ بگذارید در عین خوشحالی از دریافت این جایزه ، آن را زمینه ای برای تجدید میثاق با مردم مان، کاهش فقر و جنگ و خونریزی ساخته تا به این طریق سطح زندگی آنان را افزایش دهیم.تلاش کنیم تا زمینه های پذیرش حکومت های دمکراتیک ،دفاع از حقوق بشر و محیط زیست فراهم شود.اعتقاد دارم که این شرایط باید تغییر کند.همواره معتقد بوده ام که اغلب مسائل و مشکلات ما به دست خود ما قابل حل است.
کمیته نروژی نوبل در اعطای جوایز امسال خود موضوع مهم و حیاتی محیط زیست و ارتباط آن با دموکراسی و صلح را مد نظر قرار داده وبه این طریق توجه جهانیان را به این موضوعات سرنوشت ساز جلب کرده است.عمیقا از این ژرف اندیشی و بصیرت خوشحالم.زمان آن رسیده است که به این واقعیت اذعان کنیم که توسعه پایدار ،دموکراسی و صلح مسائلی جدائی ناپذیرند. ما در طی سی سال گذشته همواره این مسائل را در کار خود مد نظر داشته ایم.
بسیاری از افکارم نشات گرفته از تجارب کودکی و مشاهده طبیعت روستایی کینا بود سپس تحصیلات آکادمیک ام در کنیا ، ایالات متحده و آلمان ،به این افکار جهت داده و آن ها را تقویت کرد.همان طور که بزرگتر می شدم شاهد ویرانی جنگل ها بودم .جنگل ها ویران می شدند و جای آن ها را کشت زارهای صنعتی ای می گرفتند که تنوع گیاهی منطقه را از بین برده و ذخایر آبی جنگل ها را نابود می کردند.

علیا ی حضرات،خانم ها و آقایان
در آغاز،هنگامی که در 1977 "جنبش کمربند سبز"را بنیان نهادیم بیشترین تلاش ما معطوف به پاسخ گویی به نیاز های زنان روستایی ای بود که به سوخت، آب آشامیدنی سالم ،رژیم غذایی مناسب ، سرپناه و درآمد مناسب دسترسی نداشتند.زنان افریقایی ،عمده ی بار زندگی را بر دوش می کشند، آنان سهم بزرگی در کشت و زرع زمین و تامین نیازهای افراد خانواده دارند. بنابر این به سرعت متوجه کمبود منابع طبیعیلازم برای تامین نیاز های خانواده می شوند و در نتیجه اغلب نخستین کسانی اند که از آسیب های وارده بر محیط زیست آگاه می گردند.

زنانی که ما با آن ها سر و کار داشتیم می گفتند که در گذشته بهتر می توانستند مایحتاج اولیه خود را تامین کنند دلیل این امر علاوه بر فرسایش محیط زیست اطراف آن ها ، جایگزینی کشت صنعتی با کشت خانگی بود.چرا که محصولات این مزارع کوچک قادر به رقابت در عرصه تجارت جهانی نبودند و نتیجتا در آمد عادلانه و مکفی ای نصیب کشاورزان نمی شد با مشاهده این واقعیت ها بود که به این نتیجه رسیدم که تاخت و تاز محیط زیست تخریب یا سوءمدیریت آن موجب کاهش کیفیت زندگی ما و نسل های آینده می شود.
بنابراین برای تامین نیازهای اولیه زنان درختکاری جز اولین اولویت های ما قرار گرفت.درختکاری کار ساده ای است که در محدوده امکانات ما انجام پذیر بود کاری که طی زمان مشخص و معینی نتیجه بخشی خود را آشکار می کرد.
بنابر این ما با همکاری یکدیگر کار را شروع کردیم بیش از 30 ملیون درخت کاشتیم که غذا ،سوخت و مسکن افراد را تامین می کرد به علاوه منبع در آمدی برای آنان بود تا مایحتاج و مخارج تحصیلی کودکانشان را تامین کنند.این کار همچنین باعث ایجاد اشتغال شده و موجبات افزایش بهره وری خاک و تامین ذخایر آبی را تامین می کند. زنان با مشارکت در این کار استقلال بیشتری به خصوص در زمینه های اجتماعی ،اقتصادی و خانوادگی به دست می آورند.این طرح همچنان ادامه دارد.

در آغاز برای انجام این کار با موانع و مشکلات عدیده ای مواجه بودیم از جمله این موانع ذهنیت تاریخی مردم ما بود آنان به غلط باور کرده بودند که چون فقیر اند بنابر این نه تنها امکان حل مشکلاتشان را ندارند بلکه توان و دانش انجام این کار را نیز ندارند.از همه بدتر این اعتقاد آنان بود که راه حل مشکلات آنان باید از "بیرون"بیاید.به علاوه زنان قادر به درک این مسئله نبودند که تامین نیاز های آنان به محیط زیستی سالم که خوب اداره می شود وابسته است.و این که خطراتی که محیط زیست را تهدید می کنند منجر به از دست دادن منابع غنی و نایاب شده و باعث افزایش فقر و حتی ایجاد جنگ های بیشتری می شود.زنان ما همچنین ازبی عدالتی های مناسبات اقتصادی بین المللی نا آگاه بودند.


به منظور آشنا کردن جامعه با این سازو کارها ،برنامه آموزشی ای برای مردم تدوین شد که طی آن افراد مسائل و مشکلات خود ، علل و عوامل آن و راه حل های ممکن برای آن ها را بررسی می کردند. در مرحله بعد آنان سعی می کردند فعالیت های خود را در راستای مرتفع کردن مسائلی که گریبان گیر جامعه و محیط زیست بود قرار دهند.آنان دریافتند که جهان ما با انبوهی از مشکلات مواجه است:فساد،خشونت علیه زنان و کودکان، تجزیه و فرو پاشی خانواده ها و اضمحلال فرهنگ ها و جوامع از جمله این مشکلات اند.به این مسائل باید معضل سوءاستفاده از مواد مخدر ،که به خصوص بین جوانان شایع است را اضافه کرد همچنین بیماری های خانمان سوز صعب العلاج یا اپیدمیکی مثل ایدز ، مالاریا و یا بیماری های مرتبط با سوء تغذیه نیز از جمله دیگر مسایل مبتلا به جهان امروز است.

در زمینه محیط زیست آنان با این واقعیت تلخ مواجه شدند که بسیاری از فعالیت های انسان جنبه تخریبی برای محیط زیست و جامعه دارد.فعالیت هایی که منجر به جنگل زدایی، تغییرات اقلیمی و جوی ، آلودگی آب و خاک شده و به این طریق باعث تخریب وسیع اکو سیستم می گردد و حاصل همه این ها چیزی نیست جز فقرشدید و فزاینده.
شرکت کنندگان طی این برنامه دریافتند که خودشان بخشی از راه حل اند.آنان به پتانسیل های نهفته در وجودشان پی برده و به رخوت خود فائق آمدند و دست به اقدام زدند. آنان همچنین دریافتند که انسان بیشترین بهره را از طبیعتی که حامی اوست می برد،پس باید سرسخت ترین نگهبان آن باشد.

همچنین جامعه به این باور رسید که به همان اندازه که باید دولت ها را ملزم به پاسخ گویی کرد لازم است که افراد جامعه در مناسبات خود به گونه ای رفتار کنند که از دولت انتظار دارند، در رفتار آن ها باید همان چیز هایی که از رهبران سیاسی خود انتظار دارند از جمله عدالت ،همبستگی و اعتماد مشهود باشد.
اگرچه "جنبش کمربند سبز" در شروع برنامه درختکاری خود موضوعاتی چون دموکراسی و صلح را مد نظر نداشت ،اما به زودی مشخص شد که مدیریت مسئولانه محیط زیست تنها در سایه فضای دموکراتیک ممکن و مقدور است.از این جا بود که درخت به عنوان نماد مبارزات دموکراسی خواهی قرار گرفت.مردم برای مبارزه با سوءاستفاده روز افزون از قدرت ،فساد و بحران سوءمدیریت محیط زیست بسیج شدند . درکنج آزادی پارک "اوهورو"نایروبی و در نقاط بسیار دیگری "درخت صلح"کاشته شد که نمایانگر خواست مردم برای آزادی زندانیان و گذار آگاهانه و صلح آمیز به سوی جامعه ای دمکراتیک بود.
"جنبش کمربند سبز "باعث شد تا بسیاری ازمردم عادی برای ایجاد تغییرات و پذیرفتن نقشی موثر در جامعه آماده و تجهیز شوند.آنان آموختند که بر ترس و احساس بی فایدگی خود غلبه کرده و از حقوق مسلم انسانی خود دفاع کنند.
هم زمان درخت نماد صلح و پایان مناقشات قرار گرفت این امر به ویژه طی درگیری های نژادی کنیا خود را نشان داد که در آن "جنبش کمربند سبز"از درخت صلح برای آشتی دادن قبایل و گروههای درگیر استفاده کرد. همچنین در طی بازنویسی قانون اساسی کنیا که همچنان ادامه دارد درخت های دیگری به نشانه صلح در مناطق مختلف کشور کاشته شد تا فرهنگ صلح تشویق و ترویج شود.استفاده از درخت به عنوان نماد صلح سابقه طولانی ای در فرهنگ و سنن افریقا دارد.برای مثال هنگامی که بزرگان قبیله"کیکویو چوبدستی از درخت "تیگی" را در دست می گرفتند نشانه آن بود که دو گروه متخاصم باید جنگ را متوقف کرده و به دنبال راهی برای آشتی و صلح بگردند.این سنت در بسیاری از جوامع افریقایی رایج است.


این فعالیت ها در واقع نشات گرفته از میراث فرهنگی عظیمی است که هم باعث حراست از محیط زیست و هم باعث توسعه فرهنگ صلح است. با حذف این فرهنگ وجایگزینی آن با ارزش های جدید و نوخواسته ، تنوع زیستی منطقه ای مورد بی توجهی و بی مهری قرار گرفته و نتیجتا از بین رفته و نابود می شود.به همین جهت "جنبش کمربند سبز"سعی خود را بر این قرار داد تا اذهان عموم را با مفهوم نوینی با عنوان"تنوع زیستی زراعی"آشنا کند و در این راه بیشترین توجه خود را بر روی گونه های محلی و گیاهان دارویی متمرکز نمود.
همین طور که به تدریج به علل و عوامل تخریب محیط زیست پی می بردیم به ضرورت وجود دولتی مقتدر پی بردیم .در واقع وضعیت محیط زیست هر کشوری نمایانگر نوع دولت حاکم بر آن جامعه است و دستیابی به صلح بدون داشتن دولتی خوب ممکن نیست اصولا در کشورهایی که سیستم حکومتی مناسبی ندارند امکان بروز درگیری ها بیشتر است واز قوانین حفاظتی لازم برای حفظ میحط زیست برخوردار نیستند.

در سال 2002 شجاعت ،صبوری،انعطاف پذیری و مسئولیت پذیری اعضای "جنبش کمربند سبز"،سایر نهادهای اجتماعی و مدنی و و افکار عمومی کنیا منجر به گذاری صلح آمیز به دولتی دموکراتیک شد و بنیان جامعه ای پایدارتر را بنا نهاد.

علیای حضرات،دوستان ،خانم ها و آقایان
اکنون سی سال از زمانی که ما کار خود را آغاز کردیم می گذرد.فعالیت های تخریب گر محیط زیست و جوامع اما همچنان لجام گسیخته ادامه دارند.امروز با چالش جدیدی مواجه ایم که ما را به تغییر در افکار و عقایدمان فرا می خواند تا نژاد بشر از تهدید سیستمی که حیات او را تضمین می کند دست بردارد.به یاری زمین فرا خوانده شده ایم تا زخم هایش را مرهمی باشیم و به این طریق خود را از زخم پذیری برهانیم زمین ما را فرا می خواند تا همه موجودات آن را با همه گوناگونی ،زیبایی واعجازش در پناه گیریم.همه اینها میسر نمی شود مگر اینکه خویشاوندی مان را با خانواده ی زمینی بزرگتری به یاد آوریم ،خانواده ای که سیر تکاملی خود را از میان آن طی کرده ایم.
زمانی فرا خواهد رسید که وجدان نژاد بشر به سطحی از بیداری برسد که او را وادار به دستیابی به ارزش های اخلاقی والاتری نماید.زمانی که ترس را به کناری نهاده و مایه امیدواری همدیگر می شویم.
اکنون آن زمان فرا رسیده است.

کمیته نروژی نوبل، جهان را به درک وسیع تری از صلح فرا خوانده است :دستیابی به صلح بدون دستیابی به توسعه عادلانه نا ممکن است؛و دستیابی به توسعه در سایه مدیریت حمایت گرایانه محیط زیست ، در فضایی دموکراتیک و صلح آمیز میسر می گردد.زمان این تغییر فرا رسیده است.
از همه رهبران به خصوص رهبران افریقا می خواهم که در گسترش فضای دموکراتیک و ایجاد جامعه ای آزاد و سالم بکوشند تا خلاقیت و پتانسیل های افراد آن جامعه شکوفا گردد.
آن دسته از ما که شانس آن را داشته ایم که از تحصیلات ،مهارت ،تجربه یا قدرت برخوردار باشیم باید برای نسل آینده رهبران خود الگو سازی کینم.در این جا می خواهم توجه همگان را به وضعیت یکی از بزرگترین آزادی خواهان خانم "آن سان سوجی"جلب کنم .امیدوارم ایشان هر چه زودتر آزاد شده تا فعالیت های صلح طلبانه و دموکراسی خواهانه خود را برای مردم برمه و جهان پی گیرند.

فرهنگ نقش اساسی ای در حیات سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی جوامع بازی می کند،با این حال فرهنگ یکی از حلقه های مفقوده در برنامه توسعه افریقا است.فرهنگ ماهیتی پویا دارد که سیر تکاملی ای را طی زمان می پیمایدو به شکل کاملا آگاهانه ای دست رد به سینه سنت های واپس گرایانه ای مثل ختنه زنان می زند و وجوه مثبت و مفید سنت را تقویت می کند.
جهانیان ، به خصوص افریقایی ها باید جنبه های مثبت فرهنگ خود را تقویت کرده و به این طریق احساس تعلق هویت و اعتماد به نفس خود را افزایش دهند.

خانم ها ،آقایان
برای سرعت بخشیدن به اصلاحات باید نهادهای مدنی و جنبش های مردمی تقویت شوند .توجه دولت ها را به این نکته جلب می کنم که برای داشتن جامعه ای مسئول که در آن تک تک افراد برای اصلاح و حفظ تعادل جامعه تلاش کنند تنها با به رسمیت شناختن نقش این جنبش های اجتماعی میسر است.از سوی دیگر نهادهای مدنی باید تنها در اندیشه حفظ حقوق خود نباشند بلکه در انجام مسئولیت های خود نیز بکوشند.
به علاوه ،صنایع و سازمان های جهانی باید به این باور برسند که دستیابی به عدالت اقتصادی،برابری وحفظ اکوسیستم به مراتب از سود، هر چقدر هم که کلان باشد ارزشمند تر است.
نابرابری های گسترده جهانی و الگوهای مصرفی رایج به قیمت تخریب محیط زیست و هم زیستی مسالمت آمیز تمام می شود.
انتخاب با ماست.

از جوانان می خواهم که در فعالیت هایی که آنان را در دستیابی به آرزوهای دور و درازشان یاری می رساند شرکت جویند.آنان انرژی و خلاقیت لازم برای ساختن آینده ای قابل اتکا را دارا هستند.جوانان هر کشور سرمایه های آن کشور و بلکه سرمایه های جهان اند.شما جوانان امید و آینده ی مایید.

رویکرد توسعه همه جانبه ، که جنبش کمربند سبز آن را معرفی می کند،می تواند در اکثر نقاط افریقا و جهان استفاده شود.به همین دلیل است که بنیاد"وانگاری ماتایی"را تاسیس کردم تا توسعه و استمرار این فعالیت ها را تضمین نماید..اگر چه تا کنون دستاوردهای چشمگیری داشته ایم اماهنوز کارهای زیادی باقی است که باید انجام گیرد.

علیای حضرات،خانم ها آقایان

در اینجا می خواهم سخنانم را با نقل خاطره ای ازدوران کودکی ام به پایان برسانم زمانی که نهری که از کنار خانه مان می گذشت آبی را که مادرم برای انجام امور روزمره اش لازم داشت تامین می کرد.آن روزها من از همان نهر آب می نوشیدم در میان شاخ و برگ های درخت های استوایی بازی می کردم وتخم قورباغه ها را مهره هایی می دانستم و در تلاشی ساده لوحانه می کوشیدم از آن ها گردنبندی برای خودم بسازم ،اما هر بار که می خواستم آن ها را بردارم زیر انگشت های کوچکم له می شدند.کمی بعدتر هزاران بچه قورباغه کوچک سیاه و پرجنب و جوش را می دیدم که در میان آب های زلال جست و خیز می کنند این چشم انداز در مقابل چشم انداز زمین آفتاب خورده تماشایی بود.
این منظره جهانی است که از پدران ومادرانم به من رسیده است.
از آن روزها تنها 50 سال می گذرد، آن نهر آب خشکیده و زنان مجبورند مسافت های طولانی ای را برای دستیابی به آب بپیمایند که تازه همیشه سالم نیست.و کودکان هرگز نخواهند دانست که چه چیزی را از دست داده اند.وظیفه ما امروز این است که خانه قورباغه ها را به آنهاپس بدهیم و جهان پر از زیبایی و رمز و راز رابه کودکانمان باز گردانیم.
بسیار متشکرم.



متن انگلیسی سخنرانی را در اینجا ببینید:
http://nobelprize.org/peace/laureates/2004/maathai-lecture-text.html